شروع کن یک قدم با تو، من بقیهی قدمها را با خیالم برمیدارم آقای جیمز بری. اگر کلیدِ نِوِرلندت را به من بدهی، قول میدهم که بیایم، پیمان برادری ببندم، سوگند بخورم که به تینکربل و پریها معتقدم، و تا ابد کودک بمانم و پرواز کنم.
ضمیمه: این روزهای شلوغ، که همهجا پر از صداست و همهکس مشغول حرف، باید درست در میانهی میدان چشمها را ببندی و قدم بگذاری به ناکجاآباد. آنجا همه کودکند، همه مهربانند. به جز کاپیتان هوک. که با پیترپن میرویم دستهایش را میبندیم میاندازیم جلوی اختاپوس که بخوردش. من یک روزی میروم به آنجا و وقتی تینکربل پودر جادویی روی تنم ریخت و توانستم پرواز کنم، میآیم دنبال تکتکتان. حتی اگر فقط یک روز به عمرم باقی باشد. قول.
ضمیمه2: من قبل از دیدن فیلم Finding Neverland که همین توصیفات بالاست، دوتا انیمیشن پیترپن را هم دیده بودم. در جستجوی ناکجاآباد، قصهی جیمز بری، نویسندهی قصهی پیترپن و ناکجاآبادش، با بازی معرکهی جانی دپ است. گفتم اگر خواستید شما هم همین راه را بروید.
درباره این سایت